یکی مثه هیچ کس

این وبلاگ یه جای دنجه برا گفتن حرفاهای دلم البته بعضی شون!

یکی مثه هیچ کس

این وبلاگ یه جای دنجه برا گفتن حرفاهای دلم البته بعضی شون!

شاید آخرین پست

  

روزی که تصمیم گرفتم یکی مثه هیچ کس و بسازم به خودم قول دادم که این وبلاگمو تا هستم داشته باشم و هرگز پاکش نکنم حتی اگه مثه قبلی ها بین دوستام لو بره. 

 

تجربه تلخ پاک کردن سه تا وبلاگ و خداحافظی ... 

نمیدونم چرا من حتی تو نت به این بزرگی نمتونم یه جایی برا خودم داشته باشم. 

امروز میان ترمم و ۲۰ شدم وقتی دیدم حالم خوبه گفتم بیام خدافظی با یکی مثه هیچ کسم. 

این وبلاگم وخیلی دوست داشتم. 

خیلی بیشتر از خیلی. 

از خدافظی کردن متنفرم.خیلی برام سخته. 

برام خیلی لذت بخش بود که به جای نوشتن تو دفترم بیام و تو وبلاگ بذارم لذت بخش تر از اون وقتی بود که میدیدم کامنت دارم و حرفام ارزش خوندن و برا یکی داشته 

دیگه داره گریه ام میگیره. به احتمال زیاد دیگه هرگز وبلاگ نمیزنم .دلم نمیخواد دوباره این تجربه تلخ برام تکرار بشه.تصمیم گرفتم برگردم به دفتر خودم و اونجا بنویسم هر چند که جای کامنت ها اونجا خیلی خالیه. 

به تعداد وبلاگ های دنیا ازتون ممنونم که بهم سر میزدین و کامنت میدادین. 

میدونم حرفام برا هیچ کی فایده ای نداشت و ... 

سخته بگم خدافظ این وبلاگ و هرگز پاک نمیکنم و گاهی بهش سر میزنم 

این جوری خدافظی برام راحت تره.  

(شاید ماهی یکبار آپ کنم)

 

آرش: 

سکوتم از رضایت نیست اصن حس شکایت نیست 

جاودانگی: 

ل ب ت  خ ن د و ن.

خیلی بد شد

این هفته پست ندارم 

یعنی کلی نوشته دارم که میخواستم بذارم 

اما نوشته هام تو یونی لو رفت  

اگه بذارم وبلاگمم لو میره 

خیلی ناراحتم!