یکی مثه هیچ کس

این وبلاگ یه جای دنجه برا گفتن حرفاهای دلم البته بعضی شون!

یکی مثه هیچ کس

این وبلاگ یه جای دنجه برا گفتن حرفاهای دلم البته بعضی شون!

هرگز نمیفهمی چه حسی دارم امشب ....


    من روی تخت دراز کشیدم و تونت میچرخم

   

    تو بیرون از اتاق رو مبل دراز کشیدی و نمیدونم داری چیکار میکنی


    یعنی غرورم اجازه نداد وقتی رفتم دستشویی نگات کنم ببینم در چه حالی


    هم خوشحالم که پیشم نیستی و هم ناراحت


    بودن و نبودنت هر دوبرام درد داره این روزها


    دنیای تو خیلی دوره از دنیام و این عذاب آور ترین چیز دنیاست برام


    در تعجبم چرا من و دوست داری ؟!


    در تعجبم چرا هنوز هستم ؟!!


    در تعجبم چطور زنده ام هنوز ؟!!!


      this انسان عجب موجودیست!



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد