یکی مثه هیچ کس

این وبلاگ یه جای دنجه برا گفتن حرفاهای دلم البته بعضی شون!

یکی مثه هیچ کس

این وبلاگ یه جای دنجه برا گفتن حرفاهای دلم البته بعضی شون!

الله اکبر

 

 


الله اکبر
بارم نمیشه چه صدایی
انگاری فقط من تو خونه موندم
و نگفتم الله اکبر
اما لا اقل اینجا نوشتم
(یه چشمک ستاره ای)

 دوشنبه 21:04
 

 

۲و۲۰و۴۰ سالمه

 

 

 

بعضی اوقات یه بچه دوسالم
حتی کوچیکتر
یه حرفای میزنن که یعنی تو هنوز کوچولویی
کاش لااقل همیشه همین جور بود
امان از دست اون موقع هایی که این بچه دو ساله در عرض چند ثانیه باید بشه یه آدم 40 ساله پخته و فهمیده
البته این میون گاهی هم 20 سالشه
که این خیلی نادره .

دوشنبه 8:20 

 

دختر تو آیینه(دتا)

 

 

 

 
چقدر به هم شبیه اند
دتا های تو خونمون
با خونه مامان بزرگ
با دتای آسانسورها
همشون عین همن
انگاری خواهرن با هم
بعضی اوقات مثه دیوونه ها فکر میکنم
شاید همه این دتا ها یکی باشن
و بعدش میخندم
یه لبخند تلخ
ولی اونا با هم فرق  دارن
دتای اتاقم
که خیلی دوسش دارم
این تنها دتایی هستش که گریه میکنه
گریه هاش و دیدم
و همیشه هم باهاش گریه کردم
مگه میشه ببینی و ...
اول باهاش گریه میکنم
آروم و بی سر صدا
اول چشمامون پر از اشک میشه
بعد با هم پلک میزنیم
شروع سرسره بازی اشک ها
دوباره پر از اشک
و باز پلک میزنیم
همیشه دوتاییمون اینجوری گریه میکنیم
مژه های بلندش که خیس میشن
خیلی خوشکل تر میشه
البته دماغشم قرمز میشه
بعدش دوتاییمون زل میزنیم به هم
نمی دونم به چی فکر میکنیم
...
وقتی شروع میکنم به حرف زدن تا دلداریش بدم
میبینم اونم شروع میکنه به حرف زدن
هیچ وقت حرفام و گوش نمیکنه
ولی میدونم که حرفام ارومش میکنه
چون همیشه
همیشه همیشه
وقت رفتن یه لبخند خوشکل رو لباشه.

این دتا  خیلی مهربونه دلش زود میشکنه
بیشتر از همه دتا ها میبینمش
باهاش رفیق ترم
چون انگاری اونم همیشه تو اتاقش مثه من تنهاست

دتای اتاق پذیرایی که وقتی مهمون داریم اونم میآد کمتر همدیگه رو میبینیم.
دتای تو ایینه ماشین که من تا حالا فقط صورتش و دیدم و بیشتر چشماش !
نمی دونم چرا؟!

دتای آسانسورا و دانشگاه و ...
این دتا هیچ وقت باهام حرف نزده
موهاشو هیچ موقع ندیدم
 تو سکونت فقط نگاهم میکنه
یا داره به یکی حرف میزنه
نمی دونم چه جور شخصیتی داره؟!


 


اما بیشتر از همه  دتای تو حمام دلم و میبره
کوتاه تر از همه میبینمش
اما خیلی دوسش دارم
خیلی بیشتر از خیلی
آخه از همه به من شبیه تره
اونم موهاش بلنده
خیلی بلند
از کمرش رد میشه
فوق العاده هم قشنگه
وقتی میبینم اونم صبر داره
هنوز موهاش و کوتاه نکرده
با اینکه...
منم نیرو میگیرم
دوش که باز میکنم خیلی زود محو میشه
 چند دقیقه بعدش وقتی دوتایی داریم هول هولکی لباس میپوشیم
باهاش خدافظی میکنم
نمی دونم چرا اون موقع چشماش اینقدر قرمزه
تا حالا ازش نپرسیدم
اما شاید اونم مثه من میترسه تو حموم چشماش و ببنده
و شامپو ...

راستش چند تا عادت بد دارن همشون
یکی اینکه هیچ وقت به حرفم گوش نمیدن
هیچ وقت
با من شروع میکنن حرف زدن
سکوت میکنم ببینم چی میگن
اما اوناهم ...
و یکی دیگه اینکه
فوق العاده حسودا
خیلی
من خیلی بدم میآد یکی مثه من لباس بپوشه
اما همشون ...

دتاهای خوشکلم دوستون دارم به تعداد تموم آیینه های دنیا. 

دوشنبه 8:50 

 

 


می خواهم از تو بنویسم

 

 

مهربانم,همه کسم امشب خیلی دلم میخواهد از تو بنویسم
با تو حرف بزنم
درد دل کنم
اما نمی توانم
نمی دانم چرا!؟
شاید به خاطر حرف مهمی است که چند دقیقه پیش... 

نمی دانم؟!
از درددل هایم همین بس که امشب دست چپم بی نهایت درد میکند
به خاطر شستن این موها که میدانم خیلی دوستشان داری
الان سالهاست که من آنها را میشویم
آیا هنوز وقت آن نرسیده است که... 

 

یه حرف مهم

 

 

وای خدای من.................
وقتی بابام میخوان باهام حرف مهم بزنن همه وجودم یه جوری میشه
چرا وقتی مامانم حرف مهم میزنن اینجوری نمی شم
شاید به خاطر اینکه مامانا زیاد از این حرفا میزنن
اما بابا ها شاید سالی یه بار
شایدم کمتر
یه لحظه یخ میزنم
همیشه حرفای مهم بابام برعکس مامان کوتاهن
کوتاه
در حد دو سه جمله
اما اثرش تا مدت ها برام میمونه
و شاید تا همیشه 


یکشنبه 22:55 

 

من نماز می خوانم

 

 

نمی دونم چرا این عنوان و گذاشتم ؟!
امشب  سیستم و روشن کردم تا در مورد موهای بلندم بنویسم چون امروز حسابی دستم درد گرفته از بس که شستن و شونه زدنشون طول میکشه.
ولی خوب تیتر زدم من نماز میخوانم
شاید به خاطر اینکه همین حالا بعد از یه هفته ای مرخصی دوباره نماز خوندم.
چه قدر دلم برات تنگ شده بود خدایا.
من واقعا نمی دونم تو این دنیایی که قرآن پر تیتراژ ترین کتاب تو بعضی کشور های اروپایی شده و میبینیم عصریه که بشر داره میفهمه آرامش واقعی کجاست ما که مثلا تو کشور اسلامی هستیم ...
من واقعا نمی دونم تقصیر کیه که اسلام و اینجوری معرفی کردن برا مردم.
که همه فکر میکنن خانمی که چادر بپوشه عقب مونده است بوی عرق میده و ...
خودمم هم خیلی تو این زمینه ها تخصص ندارم و نمی تونم علمی صحبت کنم و منبع و ماخذ بدم.
ولی راستش میخواستم به زبون ساده خودم درک و فهم خودم و از این دنیا از این خدا از این زندگی بگم.
هر چند اگه به نظر بعضی ها ...
من نظرم و مینوسم چون به قول استادم تا نظرت و نگی هیچ وقت نمی تونی بفهمی که درست فکر میکنی یا نه.
به نظرم تو این زمونه خیلی احمقانه است که آفریننده این جهان و قبول نداشته باشی.
من طبق همون قانون ساده علت و معلول قبول دارم که خدایی هست وبنا به یه علتای دیگه مطمئنم یکیه.
من به دینم و حضرت محمدم ایمان دارم
و حتی به شیعه 12 امامی بودن.
بر اساس یه دلایلی که خورده خورده تو خاطرم حک شدن به اینها ایمان دارم.
اگر نخوام زورکی چشمام و ببندم الان خیلی راحت با این وسایلی که هست میشه مطالعه کرد و به نتیجه رسید.
اگه قرار بود برا همیشه اینجا باشیم آره خوب لازم نبود به اینا فکر کنیم.
اما من مامان بزرگم و دیدم که رفت
دایی پدرم هم
همسایه یه کوچه پایین ترمون هم
و هزاران هزار آدمی که دارن میرن
و ما آدما بازم ...
دوره سختی گذروندم از 15 سالگی به بعد همیشه به این چیزا فکر میکردم
که برا چی باید نماز خوند
حجاب داشت
با نامحرم حرف نزد
و...
هزاران هزار دستور دیگه
اما الان خیلی راحت شدم همش یا میشه گفت اکثرش و برا خودم حل کردم
هر چند چیز زیادی در رابطه با دینمون نمی دونم
اما همونایی که میدونم محشرا
واقعا زیباست
خدا فکر همه چیز ماها رو کرده
همه چیز
راهنماییمون کرده
همیشه او ن مثالی که قرآن دفترچه راهنماست یادمه
خدا هیچ وقت اختیار و ازمون نگرفته
دفترچه راهنما رو داده و گفته خود دانید
البته تشویق و تنبیه هم در نظر گرفته تا ماها ...
الان من دیگه مثه مامان بزرگ مامانم نیستم که چون ماما ن باباش شیعه بودن اون هم ...
من دارم صدها دین و آیین و کتاباشون و میبینم
و فهمیدم که دین خودمون از همه بهتره
مثلا مامان بزرگ مامانم هم وقتی جنب میشد غسل میکرد چون یه دستور دینی بود
منم اینکار و میکنم اما نه به چشم بسته
امروز از لحاظ علمی ثابت شده که بعد از او ن حالت بهتره که آدم یه دوش بگیره تماس اب با بدن باعث میشه تا بدن به حالت عادیش برگرده.
یا مثلا تازگی ها خوندم فهمیدن که وقتی انسان رو به قبله می ایستد مثل وقتای نماز چی بهش میگن تو فیزیک کوانتوم نمی دونم این امواج اطراف ادم تنظیم میشن
یکی از علتایی که خانم ها تو دوره پریودشون نماز نمیخونن همینه
آخه ثابت شده که تو اون دوران امواج خانم ها تنظیم هست
و...
خیلی مثال های دیگه که اگه ...
میشه با یه مثالش به همه چیز ایمان اورد
یه بار که بحثمون در مورد روابط بین دختر پسر ها بودیکی از دوستام گفت  خدا فقط بلده ما رو عذاب بده ما دلمون میخواد آرایش کنیم میگه آرایش نکن
نذار پسره بهت دست بزنه نرو تو بغلش اینکارو نکن
آخه خودش پس چرا اینجوری آفریدتمون؟
بهش گفتم اگه خدا می خواست اذیتمون کنه هیچ حرفی از ازدواج نمی زد نه اینکه بگه وقتی تو پیش شوهرت خوابیدی برات ثواب مینویسم .
ما که مثه حیوونا نیستیم
به نظرم ارزش آدما به دو چیزه توام باهم
علم و اراده
اگه این دو رو نداشته باشیم فرقمون با گربه تو باغچه که با هر گربه ای خوشکل تره ... چیه؟
الان تو کتابای باربارا هم خوندم که میگفت خیلی  از لحاظ روانی بهتره که یه دوست پسر داشته باشی
از لحاظ روانی بهداشتی و...
100? همه حرفای خدا یه حکمتی داره
من دوست پسر ندارم
نه چتی
نه اس ام اسی
و نه...
خیلی بیشتر از دوستام ارامش دارم
من هم ارایش میکنم
هم ادکن میخرم
هم میرقصم
هم پر انرژی ام
هم ورزش و گردش میکنم
هم روش های جدید آمیزش برا آیندام یاد میگیرم
هم...
در عین حال سعی میکنم گناهم نکنم
تا خدام ناراحت نشه
بعضی اوقاتم که ...
به خدا میگم ببخشید میدونم میبخشه
چون میدونم خدا خیلی ما ها رو دوست داره
از اونجای این و فهمیدم که وقتی داشتم وبلاگ قبلیم و پاک میکردم اشک تو چشمام جمع شده بود بغض گلوم و گرفته بود
اون موقع که فهمیدم وقتی من این چند تا چرندیاتی که نوشتم و اینقدر دوست دارم فکر کن خدا چقدر من رو دوست داره
امروز اومدن اسم اسلام و گذاشتن رو همه گندایی که بالا اوردن و...
از سیاست حالیم نیست بهتره حرفی نزنم
اما این چیزای که گفتم اعتقاداتم بود چیزایی که دوست دارم تا آخر عمرم محکم تر بشه
...
تو این دوره زندگیم هیچ چیز برام سخت تر از دوست پسر نداشتن و .... نیست ولی خوب تحمل میکنم
آدما اگه هر وقت هر چی دلشون میخواد داشته باشن که...
به نظرم ادم اگه قبل از ازدواج نتونه چشمشو ببنده خیلی سخته که بعدش
چقدر دیدم از اون زندگی هایی که به خاطر نگاه و خوش و بش معمولی با یه نامحرم طرف به مرد زندگیش به اون بیچاره ای که از صبح تا شب داره براش جون میکنه خیانت میکنه
میگه شوهرم و دیگه خیلی دوست ندارم اون برام جذاب تره
از این مورد ها خیلی دیدم
نمی خوام کسایی که خیلی معتقد نیستن و زیر سوال ببرم
اما با این تجربه کمی که دارم به این نتیجه رسیدم که هر آدمی به هر میزانی که به حرفهای سازنده اش عمل کنه آرامش و آسایش بیشتری داره و هرچقدر دور بشه...
البته به نظرم خیلی از مشکلاتی که ما جوون ها الان داریم به خاطر اینکه نمیشه ازدواج کرد که اونم مربوط میشه به نبودن عدالت اجتماعی و سیاست ...
اگه نهج البلاغه رو بخونی میبینی که...
تف به صورت شما که اسلام و این جوری ....
واقعا تف

پولی که تو خونه پیامبرمون صرف خرید عطر میشده بیشتر از پول غذای بوده که میخوردن
امام صادق گفتن زنی که زینت نداشته باشه حتی اگه 60 ساله باشه شیعه مانیست
یا یه حدیث از پیامبرمون خوندم که تا زنی شب لباس شو بیرون نیاره بدنش و به بدن شوهرش نچسبونه حق نداره بخوابه
یا اینکه  خدا  وقتی میبینه بنده هاش دارن این سه تا بازی و انجام میدن خوشش میآد یکیش بازی با زنه
و...
اما کی اینا رو میگه فقط میگن درست بپوش نگاه نکن
درست بپوش نگاه نکن
درست بپوش نگاه نکن
بابا جاش و پر کنین اونوقت ...
اسمشم میذارن اسلام  و میگن ...
خدامون مثه اینا نیست
خیلی مهربون تر از این حرفاست
خیلی...

اگه هیچ کدوم از حرفام و قبول نداری من بهت احترام میذارم به تعداد تک تک حروف هایی که خوندی ازت متشکرم
ولی بیا به خاطر خودت
اینده ات
خوشبختیت
و ارامش واقعی
یه خورده برا این بحث ها هم وقت بذار
تا دیر نشده
ارزش وقت گذاشتن و داره
نه به خاطر ...
اینکار و فقط و فقط باید برا خودمون بکنیم
هر کی برا خودش
دینمون خیلی قشنگ تر از این حرفاست
حیفه که چشم بسته زندگی کنیم.
هر روشی که تو زندگی داریم به اندازه ای که دربارش مطالعه کرده باشیم  با ارزشه.
دوستون دارم.
یکشنبه 22:45 

 

پرسنل دانشگاه

 

... 

... 

... 

همه حرف هایتان مثه همین سه نقطه هاست. 

 

 

دیوانه

 

 

 دوباره دیوانه شدم
از ان دیوانه ها نه‌ آن دیوانه ها
فرق ان دیوانه ها با آن دیوانه ها به ظاهر فقط در یک کلاه است اما در باطن...
بعضی اوقات که دیوانه میشوم  دلم میخواهد بنویسم
بنویسم
و باز بنویسم
به جای تمام اجدادم که نتوانستند در وبلاگی بنویسند
به جای تمام نسلم که در وبلاگی نخواهند نوشت
به جای پسر خاله کوچکم که هنوز نمی داند وبلاگ چیست
به جای مادرم که نمی خواهد بداند وبلاگ چیست
به جای دختر عمه ام که نمی دانم وبلاگ دارد یا نه؟
به جای استادم که به جای وبلاگ در سایتش مینویسد
به جای تمام هستی
تمام درختان
تمام کوه ها
تمام دریا ها
آسمان ها
سیارات
و ...
می خواهم به قدری بنویسم که وبلاگم هم اندازه منظومه شمسی شود
حتی بیشتر
باز هم بیشتر
من مینویسم
هر چند هیچ کس نخواند
نخواهد که بخواند
یا بخواهد ولی نخواند
مینوسم
هر چند مسخره
هر چند بی آغاز و بی پایان
هر چند...
من خواهم نوشت
چون باید بنویسم
اما نه بایدی در کار نیست
شاید این تنها کاری باشد که باید در آن نیست
شاید هم نباشد
اما من مینویسم
چون با نوشتن این چرندیات احساس خوبی پیدا میکنم
احساس...
مممممممم
احساس نمی دونم چه احساسی یه احساس خوب
شاید احساس خالی شدن
مهم شدن
بی ارزش شدن
رها شدن
در بند شدن
مطرح شدن
...
خیلی از اوقات دلم می خواهد بنویسم
اما به این فکر میکردم که نباید الکی بنویسم
نوشته هایم باید حرفی برای گفتن داشته باشند
اما از امشب با عنوان نوشته های الکی نوشته های الکیم را هم پست میکنم
حتی اگر هیچ کس نخواند.
نخواهد که بخواند
یا بخواهد ولی نخواند
اما مطمئنم خودم میخوانم
بارها و بارها 

 

 

 

تنهایی

 

 

 

تنها 
تنها
و باز هم تنها
هر دفعه که می نویسم تنها
از ته دل خوشحال میشوم
که تنها من نیستم که تنهام
خوشحال میشوم
که تنهام اما تنهاترین نیستم
به نظرم تنهاتر از همه خود کلمه تنهاست
بیچاره "تنها"
آیا هیچ امیدی برای رهایی از تنهایی دارد؟!  

 

 

 

 

 


سه نقطه

 

 


تازگی ها چقدر از سه نقطه استفاده میکنم
وقتی هیچ کلمه ای پیدا نمی شود
انگشتم رو می ذارم روی کلید نقطه و سه بار فشار می دم
به همین سادگی
به همین سادگی گویی تمام حرف های ناگفته گفته میشود
بدون هیچ دردسری برای پیدا کردن حرفها ,چیدنشون کنار هم ,پیدا کردن فعل مناسب ,حروف اضافه به جا ,علامت

گذاری و ....
به همین آسونی
یه حسن دیگه هم داره
مخاطبت فقط خوننده نیست
احتمالا حداقل چند ثانیه ای رو به پر کردن این جاخالی فکر میکنه.